قاسم انوار
انیس العارفین
بخش ۳۰ - خطاب شمع با آتش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت با شمع آتش سوزان براز کای به طول و عرض خود وامانده باز توی بر تو جرم داری،سرخ و زرد مانده ای از جرم رعنایی بدرد خود نمایی میکنی در انجمن زان سبب بیگانه ای از خویشتن خود کمال عاشقی پروانه داشت از وجود خویشتن پروا نداشت جان و تن در پیش جانان باخت،رفت در زمانی کار خود را ساخت،رفت مختصر بگرفت خود را،شد تمام یافت از محبوب خود مقصود وکام ای کم از شمع و کم از پروانه تو خویشتن از خویشتن بیگانه تو نی چوشمعت اشک سرخ وروی زرد نی ز جرم جویش چون پروانه فرد گر بخود دعوی هستی میکنی آشکارا بت پرستی میکنی بی شکی هرگز نبیند روی یار عاشقی را کش بود با خویش کار تا تو بر خود عاشقی بی حاصلی چون فنای یار گشتی واصلی تا تو باشی در میان باشد دوی آخر،ای مسکین،حجاب خود توی رو وجودت محو گردان پیش یار تا شوی همرنگ او پروانه وار رنج خود هم خویش افزون میکنی جان پر از غم،دل پر از خون میکنی ما و من گفتن چه اندر خورد ماست؟ حسرتا! کین درد ما از درد ماست ما و من علت زیادت میکند نفی ایمان و شهادت میکند قاسم انوار