محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۸۹: این است که خوار و زارم از وی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این است که خوار و زارم از وی درهم شده کار و بارم از وی این است که در جهان به صدرنگ گردیده خزان بهارم از وی اینست آن که امروز افسانهٔ روزگارم از وی تا پای حیات من نلغزد من دست هوس ندارم از وی روزی که به دلبری میان بست شد دجلهٔ خون کنارم از وی ای ناصح عاقل آن کمر بین اینست که من نزارم از وی در زیر قباش آن بدن بین اینست که زیر بارم از وی آن بند قبا که بسته پیکر اینست که بسته کارم از وی آن خال ببین بر آن زنخدان اینست که داغدارم از وی آن زلف ببین بر آن بناگوش اینست که بیقرارم از وی آن درج عقیق بین می آلود اینست که در خمارم از وی آن نرگس مست بین بلابار اینست که اشگبارم از وی آن ابرو بین به قابلی طاق اینست که سوگوارم از وی آن کاکل شانه کرده را باش اینست که دل فکارم از وی حاصل چه عزیز محتشم اوست من ممنونم که خوارم از وی محتشم کاشانی