محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۸۱: به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی سگی از تو شهسوارم به قبول و رد چکارم بود آن که اضطرارم که نخوانی و نرانی اگرم برون ز امکان دو جهان بود بر از جان همه در ره تو ریزم که عزیزتر ز جانی دو جهان ز توست ای مه بکشی اگر یکی را به تو کس چه می تواند مکن آن چه می توانی همهٔ فتنه روید از خاک و ستیزه خیزد از گل به زمین کرشمه ریزان چو سمند نازرانی به زبان جور ممکن بود امتحان عاشق تو به تیغم آزمودی و همان در امتحانی بگذر ز کین که ترسم به زمین بشر نماند که ارادهٔ تو ماند به قضای آسمانی طلبی که یار نازی نشکد چه لذت او را دل شوق گرم دارد ارنی ز لن ترانی چو شدی به غیر یاران همه رازهای پنهان دگری اگر بداند تو ز محتشم ندانی محتشم کاشانی