محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۴۵: نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی دانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه ز دور این نالهٔ ما در دلت دارد اثر یا نه یقین داری که دارم از خیالت پیکری با خود که شب تا صبح دم می گردمش بر گرد سر یانه به گوشت هیچ می گوید که اینک می رسد از پی چو باد صرصر آن دیوانهٔ صحرا سپر یا نه به خاطر میرسانی هیچ گه کان دشت پیما را به زور انداختم از پا من بیدادگر یا نه برای آزمایش بار من بر کوه نه یک دم ببین خواهد شکستن کوه را صد جا کمر یا نه چو جان را نیست در رفتن توقف هیچ میگوئی که باید بازگشتن بی توقف زین سفر یا نه نوشتم نامه وز گمراهی طالع نمی دانم که خواهد ره به آن مه برد مرغ نامه بر یا نه بیا و محتشم از بهر من دیوان خود بگشا به بین بر لشگر غم می کنم آخر ظفر یا نه محتشم کاشانی