محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۰۰: حسن مینازد به رخسارت چه رخسارست این
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن می نازد به رخسارت چه رخسارست این فتنه می بارد ز رفتارت چه رفتارست این بلبلان را جای گلزارست و عصمت کرده است قدسیان را مرغ گلزارت چه گلزارست این نقد جان آرند و دشنام از لب لعلت خرند بس فریبنده است بازارت چه بازارست این آن که می گردد به جرم دیدنت بسمل همان می نماید میل دیدارت چه دیدارست این با وجود این همه مردم کشیها هیچ کس نیست ناراضی ز اطوارت چه اطوارست این از دلم گفتم خبرداری شدی خندان که نه محض اقار است انکارت چه انکارست این محتشم با آن که مشتاقند خوبان شعر را یار بیزار است ز اشعارت چه اشعارست این محتشم کاشانی