محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۹۷: چو در چوگان زدن آن مه نگون گردد ز پشت زین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو در چوگان زدن آن مه نگون گردد ز پشت زین زمین گوید ثنا گردون دعا روح الامین آمین رسید از ماه سیمایان سپاهی در قفا اما در این میدان نمی بینم سپهداری به این آئین به تندی برق مستعجل به لنگر کوه پابرجا به میدانها سبک جولان به محفلها گران تمکین به تحریک طبیعت در خم چو گان بیدادم چنان دارد که چون گویم نه آرامست و نه تسکین شوم او را بلاگردان چو رخش ناز بی پایان به پائین راند از بالا به بالا تا زد از پائین مکن خون کوی ای دل بر سر میدان او مسکن که آنجا در پی سر میرود صد عاشق مسکین نثار بزمت این بس محتشم کان معدن احسان لب گوهرفشان گاهی بجنباند پی تحسین محتشم کاشانی