محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۹۲: با وجود وصل شد زندان حرمان جای من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با وجود وصل شد زندان حرمان جای من برکنار آب حیوان تشنهٔ مردم وای من باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب سر و طوبی قد گل روی بهشت آرای من هست باقی رشحه ای از وصل و جان من کباب من که امروز این چنینم وای بر فردای من پر گیاه حسرتی خواهد دمانیدن ز خاک در پی این کاروان اشگ جهان پیمای من از تفقدهای عامم نیز کردی ناامید بیش ازین بود از تو امید دل شیدای من محتشم افغان که مستغنی است از یاد گدا پادشاه بی غم و سلطان بی پروای من محتشم کاشانی