محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۸۶: به زیر لب سخنگویان گذشت آن دلربا از من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به زیر لب سخنگویان گذشت آن دلربا از من گره گردیده حرفی در دل او گوئیا از من زبانش خامش از شرم ولبش در جنبش از خوبی نمی دانم چه در دل دارد آن کان حیا از من جبین پرچین و دل پرکین سبک کام و گران تمکین ز پیشم رفت تا در خاطرش باشد چها از من مرا هم راز چون با غیر دید و لب گزید آن بت ندانستم که پاس راز او می داشت یا از من چنان بی اعتبارم پیش او کز بهر خونریزم کشد تیغ جفا گر بشنود نام وفا از من چو هم رازم به کس بیندشود دهشت بر او غالب دلش از راز داران نیست ایمن غالبا از من به دریا قوت را چون کرد پنهان این کمان ببردم که می ترسد ز رازش حرفی افتد برملا از من نهانی می نمایندم بهم خاصان او گویا به آن بیگانه خو هم گفته حرف آشنا از من دهد غماز را دشنام پیش محتشم یعنی تو هم باید دگر حرفی نگوئی هیچ جا از من محتشم کاشانی