محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۷۰: گرچه در دیدهٔتر جای تو نتوان کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه در دیدهٔ تر جای تو نتوان کردن به همین قطع تمنای تو نتوان کردن وصل را گرچه به کوشش نتوان یافت ولی هجر را مانع سودای تو نتوان کردن کنم از بهر تو دانسته خلاف دل خویش چون خلاف دل دانای تو نتوان کردن گرچه کفر است ز بس سرکشیت می ترسم کز خدا نیز تمنای تو نتوان کردن در دل تنگی و این طرفه که نه گردون را صدف گوهر یکتای تو نتوان کردن خواهم از خلق نهانت کنم اما چه کنم که تو خورشیدی و اخفای تو نتوان کردن گر سراپا چو فلک دیده توان گشت هنوز سیر خود را ز تماشای تو نتوان کردن گر کنی وعده هم ای یار غلط وعده چه سود که نیائی و تقاضای تو نتوان کردن محتشم گر تو کنی ترک سخن صد کان را به دل طبع گهر زای تو نتوان کردن محتشم کاشانی