محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۶۱: تا به کی جان کسی دل بری از هیچ کسان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا به کی جان کسی دل بری از هیچ کسان آفت حسن بتان است هجوم مگسان تو ز خود غافلی ای شمع ملک پروانه که چو گل هر نفسی میزنی آتش به کسان زده آتش به جهان حسن تو وز بیم نفس تا شود روی تو آئینهٔ آتش نفسان کشور حسن بیک تاخت بگیری چو شوند هم رهان ره سودای تو باری فرسان به حریم حرمت پای سگانست دراز وز سر کوی تو شیران همه کوته مرسان رزق شاهنشهی حسن چه داند صنمی که سجود در او سرزند از بوالهوسان بندگیها کندت محتشم بی کس اگر مکنی نسبتش از بنده شناسی به کسان محتشم کاشانی