محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۶۰: رویت که هست صورت چین شرمسار از آن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رویت که هست صورت چین شرمسار از آن نقشی است دقت ید صنع آشکار ازان تحریر یافت صورت و زلفت ولی هنوز در لرزه است خامه صورت نگار ازان بر نخل ناز پرور او هرکه بنگرد یابد کمال قدرت پروردگار از آن از گلستان او همه کس را به کف گلی است ما را به سینه خاری و صد خار خار ازان مردم ز بیم مرگ به عمرند امیدوار من ناامید ار نیم امیدوار ازان در هجر می دهی خبر آمدن به من دانسته ای که صعب تر انتظار ازان زین نیلگون خمم به همین شادمان که هست حسن تو را به شیشهٔ می بی خمار ازان باقیست یک دمی دگر از عمرم ای طبیب بگذر ز چاره ام که گذشتست کار ازان از آهنست سقف فلک گویا که نیست تیر دعای خسته دلانرا گذار ازان آورده زور بر دل زارم سپاه غم ساقی بیار می که برآرم دمار ازان می پرورد می فرح انجام محتشم خمخانهٔ غمش که منم جرعه خوار ازان محتشم کاشانی