محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۵۵: چو نتوانم به مردم قصه آن بیوفا گویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو نتوانم به مردم قصه آن بی وفا گویم شبان گه با مه و انجم سحر گه با صبا گویم شبی کز دوریش گویم حکایت با دل محزون به آخر چون شود نزدیک باز از ابتدا گویم ز پیشت نگذرم تنها که ترسم چون مرا بینی شوی درهم که ناگه با تو حرف آشنا گویم به من لطفی که دی در راه کرد آخر پشیمان شد که ناگه من روم از راه و پیش غیر وا گویم نسیم زلف پرچین تو می ارزد به ملک چین اگر زلف تو را مشک خطا گویم به انگیز رقیبان محتشم را داد دشنامی مرا تا هست جان در تن رقیبان را دعا گویم محتشم کاشانی