محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۵۰: بس که ما از روی رسوائی نقاب افکندهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که ما از روی رسوائی نقاب افکنده ام عشق رسوا را هم از خود در حجاب افکنده ایم تا فکنده طرح صلح آن جنگجو با ما هنوز یاز دهشت خویش را در اضطراب افکنده ایم ز آتش دل دوزخی داریم کز اندیشه اش خلق را پیش از قیامت در عذاب افکنده ایم مژده ده صبح شهادت را که چون هندوی شب ما سر خود پیش تیغ آفتاب افکنده ایم رخش خواهش را عنان گردیده بیش از حد سبک گرچه ما از صبر لنگر بر رکاب افکنده ایم پاس بیداران این مجلش تو را ای دل که ما از برای مصلحت خود را به خواب افکنده ایم ما به راه عشق با این شعف از تاثیر شوق پا ز کار افتادگان را رد شتاب افکنده ایم لنگری ای توبه فرمایان که ما این دم هنوز کشتی ساغر به دریای شراب افکنده ایم محتشم اکنون که یاران طرح شعر افکنده اند ما قلم بشکسته آتش در کتاب افکنده ایم محتشم کاشانی