محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۱۹: من آنم که جز عشق کاری ندارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من آنم که جز عشق کاری ندارم در آن کار هم اختیاری ندارم ندارم به جز عاشقی اعتباری به این اعتبار اعتباری ندارم ربوده است خوابم مهی کز خیالش به جز چشم شب زنده داری ندارم قرار وفا کرده با من نگاری نگاری که بی او قراری ندارم دلی دارم و دورم از دل نوازی غمی دارم و غمگساری ندارم ندارم خیال میان تو هرگز که از گریه پرخون کناری ندارم به عشق تو اقرار تا کردم ای بت جز آن کار ز باد کاری ندارم به دل گرچه صد بار دارم ز یاران خوشم کز سگ یار باری ندارم براند ز کوی خودش گر بداند که در آمدن اختیاری ندارم خوشم کز وفا بر در خوب رویان به غیر از گدائی شعاری ندارم ندارم بغیر از گدائی شعاری شعار من این است و عاری ندارم شدم در رهش از ره خاکساری غباری و بر دل غباری ندارم به شکرانهٔ این که دی گفته جائی که چون محتشم خاکساری ندارم محتشم کاشانی