محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۱۸: ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم به دوستی تو با کائنات کین دارم زمانه دامن آخر زمان گرفت و هنوز من از تو دست تظلم در آستین دارم تو اجتناب ز غیر از نگاه من داری من اضطراب به بزم از برای این دارم تو واقف خود و من واقف نگاه رقیب تو پاس خرمن و من پاس خوشه چین دارم چنان به عشق تو مستغرقم که همچو توئی ستاده پیش من و چشم بر زمین دارم به دور گردی من از غرور میخندد حریف سخت کمانی که در کمین دارم هزار تیر نگاهم زد و گذشت اما هنوز چاشنی تیر اولین دارم به پیش صورت او ضبط آه خود کردن گمان به حوصله صورت آفرین دارم بس است این صله نظم محتشم که رسید به خاطر تو که من بنده ای چنین دارم محتشم کاشانی