محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۱۵: ساز خروش کرده دل ناز پرورم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساز خروش کرده دل ناز پرورم آماده وداع توام خاک برسرم زان پیش کز وداع تو جانم رود برون مرگ آمده است و تنگ گرفتست در برم نقش هلاک من زده دست اجل بر آب نقش رخت نرفته هنوز از برابرم بخت نگون نمود گرانی که صیدوار فتراک بستهٔ تو نشد جسم لاغرم خواهد به یاد رخش تو دادن شناوری سیلی که سر برآورد از دیده ترم گر بر من آستین نفشاند حجاب تو من جیب خود نه دامن افلاک بر درم ای دوستان چه سود که درد مرا دواست صبری که من گمان به دل خود نمی برم گو برگ عمر رو به فنا محتشم که هست هر یک نفس ز فرقت او مرگ دیگرم محتشم کاشانی