محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۰۸: ز لطف و قهر او و در خندهای گریه آلودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز لطف و قهر او و در خندهای گریه آلودم نمی یابم که مقبولم نمی دانم که مردودم ز جرمم در گذر یا بسملم کن به کی داری در آب و آتش از امید بود و بیم نابودم به یک تقصیر در مجلس به گرد خجلت آلودی رخی را کزو فاعمری به خاک درگهت سودم به گفتار غرض گو ناامیدم ساختی از خود بلی مقصود من این بود دیگر نیست مقصودم چه اندیشم دگر از گرمی بازار بدگویان که نه فکر زیان ماند است نه اندیشه سودم چو شمعم گر تو برداری سر از تن در حقیقت به که چون مجمر نهد غیری به سر تاج زراندودم به قول ناکسانم بیش ازین مانع مشو زین در که در خیل سگانت پیش ازین منهم کسی بودم اگر چون محتشم صدبارم اندازی در آتش هم چنان سوزم که جز بوی وفایت ناید از دودم محتشم کاشانی