محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۹۷: ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم قدم به زمین ریخت از دو شیشهٔ دیده گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم چو غیر چید گل وصلت از مساهله من چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها سیه در آینهٔ بخت خویش دیدم و رفتم به پند دیدهٔ صحبت پسند کار نکردم نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم محتشم کاشانی