محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۹۴: بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم سگ کویت به فغان آمد رسوا گشتم طوطی ناطقه ام قوت گفتار نداشت دیدم آئینهٔ روی تو و گویا گشتم کام جان با خط سبز و لب جان بخش تو بود هرزه عمری ز پی خضر و مسیحا گشتم چون برم پی به مقام تو گرفتم چو صبا پا ز سر کردم و سر تا سر دنیا گشتم منم ای شمع بتان مرغ سمندر خوئی که چو پروانه به دوران تو پیدا گشتم تاب دیدار تو چون آورم ای غیرت حور من که نادیده مه روی تو شیدا گشتم هرکه پیمود ره الفت من وحشی گشت بس که باوحش من بادیه پیما گشتم محتشم تا روش فقر و فنا دانستم منکر جاه جم وحشمت دارا گشتم محتشم کاشانی