محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۵۷: من بیتو ندارم از چمن حظ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من بی تو ندارم از چمن حظ دور از سمنت ز یاسمن حظ بی روی تو در چمن ندارند از صحبت هم گل و سمن حظ بی قد تو نارواست کردن از دیدن سرو و نارون حظ یک ذره نمی فروشم ای گل تشویق تو من به صد تومن حظ خوش می کند از دراز دستی آغوش تو از تو سیمتن حظ با حسن طبیعت است کز وی با طبع کنند مرد و زن حظ جعد تو ذقن طراز دل را چون تشنه از آن چه ذقن حظ جز جام که دید از آن دهن کام جز جامه که کرد ازان بدن حظ ای می که به جوشم از تو چون خم خوش داری از آن لب و دهن حظ این پیرهن این توای که داری زان جوهر زیر پیرهن حظ بی تابم از این که می کند زلف بازی بازی از آن ذقن حظ لب می گریزم از حسد که دارد خط زان دو لب شکرشکن حظ در مهد که دایه ساقیش بود می کرد از آن لبان لبن حظ گو شیخ مگو مراخطا کار من دارم از آن بت ختن حظ او ره زن کاروان جانهاست وین قافله را ز راه زن حظ پر زلزله شد جهان و دارد زان زلزله در جهان فکن حظ با لذت عشق خسروی داشت شیرین ز مذاق کوه کن حظ پروانه قرب شمع یابد مرغی که کند ز سوختن حظ شد گرم که آردم به اعراض اعراض رقیب داشتن حظ بد خوئی محتشم به این خوی خطیست که دارد از سخن حظ محتشم کاشانی