محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۴۴: مهی که زینت حسنست گرمی خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مهی که زینت حسنست گرمی خویش طپانچه بر رخ خورشید می زند رویش چرنده را ز چرا باز می تواند داشت نگاه دلکش ناوک گشای آهویش هزار خنجر زهر آب داده نرگس او کشیده بهر دلیری که بنگرد سویش چنان ربود دل مرا که هیچ دیده ندید همین کدیایت محل غمزهٔ محل جویش ز راه دیده به دل می رسد هزار پیام به نیم جنبشی از گوشهای ابرویش خدنگ نیمکش غمزه اش نخورده هنوز به من چشانده فلک زور و دست و بازویش نهفته کرده کمانی به زه که بی خبرند ز ناوک افکنی آن دو چشم جادویش خموشیش نه ز اعراض بود دی که نداد به لب مجال سخن غمزه سخنگویش هنوز محتشم آن ماه نارسیده ز راه بیا ببین که چه غوغاست بر سر کویش محتشم کاشانی