محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۳۳: ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز مهیست داغ بر دل که ندیده ام هنوزش ز گلیست خار در کف که نچیده ام هنوزش ز لبی است کام جانم چو گلوی شیشه پرخون که به جرئت تخیل نگزیده ام هنوزش ز شراب لعل یاری شده مشربم دگرگون که به لب رسیده اما نچشیده ام هنوزش به کشاکشم فکنده سر زلف تابداری که به سوی خویش یک مو نگشیده ام هنوزش دل پرده سوز دارد هوس لباس دردی که به قد طاقت او نبریده ام هنوزش به برم لباس غیرت شده نام خرقه ای را که ز جیب تا به دامن ندریده ام هنوزش ز دریچهٔ محبت به دلم فتاده پرتو ز همه جهان فروزی که ندیده ام هنوزش همه کس شنیده آمین ز فرشته بر دعائی که ز زیر لب برآن بت ندمیده ام هنوزش که ز محتشم رساند به مه من این غزل را که من گدا به خدمت نرسیده ام هنوزش محتشم کاشانی