محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۳۰: محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش قیامتست قیامت نشست و خیز سمندش تصرف از طرف اوست زان که وقت توجه دراز دست تر از آرزوی ماست کمندش میانهٔ هوس و حسن بسته اند به موئی هزار سلسله برهم ز جعد سلسله بندش نهاد یاری مهر و وفا به یکطرف آخر دل ستیزه کز جنگجوی جور پسندش هزار جان گرامی فدای ناوک یاری که گاه گاه شود پر کش از کمان بلندش ز خلق دل به کسی بند اگر حریف شناسی که نگسلد ز تو گر همه از آهنست می شکنندش مدار باک اگر کرد دل به من گله از تو که پیش ازین ز تو بسیار دیده ام گله مندش درم خریده غلام ویست محتشم اما صلاح نیست که گویم خریده است به چندش محتشم کاشانی