محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۰۲: زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز فریب خورده چشمت هزار شعبده باز رقیب محرم راز تو گشت نزدیک است که اشگ من به درد صدهزار پردهٔ راز به صد شعف جهم از جا چو خوانیم سگ خویش چه جای آن که به سوی خودم کنی آواز به طول و عرض شبی در وصال می خواهم که بر تو عرض کنم قصه های دور و دراز به نام نامی محمود در قلمرو عشق زدند سکهٔ شاهی ولی طفیل ایاز به عهد لیلی و شیرین هزار عاشق بود شدند زان همه مجنون و کوه کن ممتاز عجب اگر تو هم از سوز من الم نکشی که هست آتش پروانه سوز شمع گداز بپرس از نفست سر آن دهن که جز او کسی نرفته به راه عدم که آید باز به غیر دیدنش از طاقتم ازو نگذاشت که غیرت ار همه کاهیست سست و کوه گداز چو نیست محتشم آن مه ز مهر دمسازت به داغ هجر بسوز و بسوز هجر بساز محتشم کاشانی