محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۹۴: پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار بود خاک غفلتم در دیدهٔ جوهر شناس کز خزف نشناختم در خاصه در شاهوار با تو گستاخانه آمد در سخن این بی شعور این چه درکست و شعور استغفرالله زین شعار گفتمت دستم بگیر و مردم از شرمندگی گرچه می گویند این را بندگان با کردگار دیده ام بر پشت پا شد تا قیامت دوخته بس که برمن گشت گردون زین ممر خجلت گمار طرفه تر این کان غلط زین بندهٔ گمنام شد واقع اندر مجلس دستور خورشید اشتهار پادشاه محتشم مه رایت انجم حشم کز سپاه فتنه بادا حشمت او در حصار محتشم کاشانی