محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۸۱: سرو خرامان من طره پریشان رسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرو خرامان من طره پریشان رسید سلسلهٔ عشق را سلسله جنبان رسید چاک به دامان رساند جیب شکیبم که باز سرو قباپوش من برزده دامان رسید چشم زلیخای عشق باز شد از خواب خویش هودج یوسف نمود فتنه ز کنعان رسید محمل لیلی حسن ناقه ز وادی رساند بر سر مجنون عشق شوق شتابان رسید باره شیرین نهاد سر به ره بیستون کوه کن غصه را قصه به پایان رسید کرد شهنشاه عشق بر در دل شد بلند کشور بی ضبط را مژدهٔ سلطان رسید خانهٔ مردم نهاد رو به خرابی که باز دجلهٔ چشم مرا نوبت طوفان رسید در نظر اولم اشک به دل شد به خون بس که به دل زخمها زان بت فتان رسید آن که ز خاصان او طاقت نازی نداشت از پی آزردنش کار به درمان رسید بر لب زخم دلم در نفس آخرین شکر که از دست دوست شربت پیکان رسید جان شکیبنده را صبر به جانان رساند محتشم خسته را درد به درمان رسید محتشم کاشانی