محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۷۶: چو غافل از اجل صیدی سوی صیاد میآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو غافل از اجل صیدی سوی صیاد می آید نخستین رفتن خویشم در آن کو یاد می آید من پا بسته روز وعده ات آن مضطرب صیدم که خود را می کشم در قید تا صیاد می آید اگر دیگر مخاطب نیستم پیشش چرا قاصد جواب نامه ام می آرد و ناشاد می آید به خون ریز من مسکین چو فرمان داده ای باری وصیت میکن از من گوش تا جلاد می آید بتان را هست جانب دارای پنهان که خسرو را به آن غالب حریفی رشک بر فرهاد می آید دلیل اتحاد این بس که خون میرانداز مجنون به دست لیلی آن نیشی که از فساد می آید دل خامش زبانم کرده فرقت نامه ای انشا که هرگه می نویسم خامه در فریاد می آید ببین ای پند گوآه من و بر مجمع دیگر چراغ خویش روشن کن که اینجا باد می آید چنان می آید از دل آه سرد محتشم سوزان که پنداری ز راه کوره حداد می آید محتشم کاشانی