محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۷۲: گر از درج دهانش دم زنم از من به تنگ آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر از درج دهانش دم زنم از من به تنگ آید ور از خوی بدش گویم سخن به جنگ آید به پردازم به تیر از دل کشیدن کو برآرد پر ز بس کز شست او بر دل خدنگ بی درنگ آید رخ از می ارغوانی کرد و بیرون رفت از مجلس به این رنگ از بر ما رفت تا دیگر چه رنگ آید ز آه گریه آلودم خط ز نگاریش سر زد چو نم گیرد هوا ناچار بر آئینهٔ زنگ آید چنان بدنام عالم گشتم از عشق نکونامی که اهل عشق را ننگ از من بی نام و ننگ آید حذر کن گزندم زین نخستین ای رقیب از دل که در ره نیش کار دهر که راز سینه سنگ آید نگویم قصهٔ دلتنگی خود محتشم با او که ترسم من نیابم حاصلی و آن مه به تنگ آید محتشم کاشانی