محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۶۲: حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن را گر ناز او کالای دکان می شود زود نرخ جان درین بازار ارزان می شود طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت جبرئیل از پرتوش آلوده دامان می شود صبر بی حاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست یک هنر دارد کزو جان دادن آسان می شود شد سرای دل خراب و یافت قصر جان شکست این زمان خود رخنه در بنیاد ایمان می شود سینه چاکانرا چه نسبت با کسی کز نازکی نیم چاکی گاه گاهش در گریبان می شود می شود صیاد پنهان می کند آن گاه صید می کند آن ماه صید آن گاه پنهان می شود ور خورد در ظلمت از دست کسی آب حیات پس بداند کان منم بی شک پشیمان می شود گفتمش بر قتل فرمان کن از دردم به جان خنده زد کاین خود نخواهد شد ولی آن می شود محتشم یا گریه را رخصت مده یا صبر کن تا منادی در دهم کامروز طوفان می شود محتشم کاشانی