محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۵۱: ز بس که نور ز حسن تو در جهان بدود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بس که نور ز حسن تو در جهان بدود هزار پیک نظر در قفای آن بدود به غیرتم ز نگاه کشیدهٔ تو که دید خدنگ نیمکشی کاندر استخوان بدود خدنگ ناز تو تیریست کز کمان غرور نجسته تا پروسوفار در نشان بدود من و تغافل چشمی که سردهد چو نگاه ز تیزی مژه در ریشه های جان بدود ز تاب رفتن محمل مقیم هامون را نه پای آن که ز دنبال کاروان بدود فتاده نقد دلی در میان صد دل بر به عشوه گوی که بردارد از میان بدود ز بیم خشگ بماند اگر دود صد بار شکایت از ته دل تا سر زبان بدود ز برق آه من امشب ستاره نزدیکست که آب گردد و بر روی آسمان بدود دعای دیر اثر پیک آه می طلبد که در رکاب سرشگ سبک عنان بدود سمند ناز چو رانی گذر به محتشم آر که در رکاب به این پای ناروان بدود محتشم کاشانی