محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۳۹: دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود در میان خواب و بیداری دلم با یار بود گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی آن چه بر من می نمود آسان باو دشوار بود هرچه در دل داشتم او را به خاطر می گذشت بی نیاز از گفتن و مستغنی از اظهار بود گرچه بود آن شمع شب تا روز در فانوس چشم پردهٔ شرم از دو جانب مانع دیدار بود آن چه آمد بر زبان با آن که حرفی بود و بس معنی یک دفتر و مضمون صد طومار بود من به میل خاطر خود محتشم تا روز حشر ترک آن صحبت نمی کردم ولی ناچار بود محتشم کاشانی