محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۱۵: یک دلان خوش دلی از فتح سلطان یافتند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک دلان خوش دلی از فتح سلطان یافتند دشمنان سر باختند و دوستان جان یافتند مژده را شد بال و پر پیدا که موران ضعیف قوت عنقا ز تشریف سلیمان یافتند رنج بیماران مرفوع الطمع را باد برد کز مسیحا نسخهٔ پر فیض درمان یافتند ز آفتاب فتنه گشتند ایمن از دوران که باز خویش را در سایه دارای دوران یافتند دست سلطان را قوی کردند ارباب دعا فتنه را با ملک چون دست و گریبان یافتند کرد بی زحمت در انگشت سلیمان دست غیب در سواد ملک آن خاتم که دیوان یافتند مرغ اقبالی که دیر از ناز می آمد فرود آخر از نصرت تو را بر بام ایوان یافتند بر زمین بارند آمین بس که اهل آسمان محتشم را بهر این دولت دعا خوان یافتند محتشم کاشانی