محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۰۲: هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد خستهٔ من نیمه جانی داشت احوالش چه شد هیچ می پرسی که مرغی کز دیاری گاه گاه می رسید و نامه ای می بود بربالش چه شد هیچ کلک فکر میرانی بر این کان خسته را جان نالان خود برآمد جسم چون نالش چه شد در ضمیرت هیچ می گردد که پار افتاده ای مرغ روحش گرد من می گشت امسالش چه شد پیش چشمت هیچ می گردد که در دشت خیال آهوی من بود مجنونی به دنبالش چه شد پیش دستت چاکری استاده بد آخر ببین مرگ افکندش ز پا غم کرد پامالش چه شد ملک عیش محتشم یارب چرا شد سرنگون گشت بختش واژگون اقبالش چه شد محتشم کاشانی