محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۹۰: چو ممکن نیست کانمه پاسبان محفلم سازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو ممکن نیست کانمه پاسبان محفلم سازد بکوشم تا سگ دنباله گیر محملم سازد از وی چون پرده افتد برملا از من کند رنجش که از همراهی خود با رقیبان غافلم سازد کندبر من بتیغ آن بت گنه ثابت که هر ساعت ز بیم جان بنا واقع گناهی قایلم سازد ز دل بس رازهای پرده گر سر بر زند روزی که دل فرسائی بار جفا نازک دلم سازد ز فتانی به ایمائی کند واقف رقیبان را اجازت ده نگاهش چون به ابرو مایلم سازد ز خارج پیچشی ها در دمم باید شدن بیرون دمی از مصلحت در بزم خود گر داخلم سازد درونم محتشم زان مست کین خواهد شدن شادان ولی روزی که دور چرخ ساغر از گلم سازد محتشم کاشانی