محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۶۸: فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد که پادشاه جهان رشگ بر گدا دارد بخشت زیر سر و خواب امن و کنج حضور کسی که ساخت سر سروری کجا دارد دلی که جا به دلی کرد احتیاج کجا به کاخ دلکش و ایوان دلگشا دارد ندای ترک تکبر صفیر آن مرغ است که جا بگوشهٔ ایوان کبریا دارد وجود ما به امید نوازش تو بس است که احتیاج به یک ذره کیمیا دارد شکفته قاصدی از ره رسید ای محرم برو ببین چه خبر از نگار ما دارد اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد چو کشتیم بدو عالم ز من مجو بحلی که کشتهٔ تو ازین بیش خون بها دارد بسوز محتشم از آفتاب نقد و بساز که روز هجر شب وصل در قفا دارد محتشم کاشانی