محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۶۶: دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمیگنجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی گنجد غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمی گنجد چو گرد آید جهانی غم به دل گنجد سریست این که در جائی به این تنگی متاع کم نمی گنجد طبیبا چون شکاف سینه پر گشت از خدنگ او مکش زحمت که در زخمی چنین مرهم نمی گنجد سپرد امشب ز اسرار خود آن شاه پریرویان به من حرفی که در ظرف بنی آدم نمی گنجد تو ای غیر این زمان چون در میان ما و یار ما به این نامحرمی گنجی که محرم هم نمی گنجد مکن بر محتشم عرض متاعی جز جمال خود که در چشم گدایان تو ملک جم نمی گنجد محتشم کاشانی