محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۰۹: گرچه قرب درگهت حدمن مهجور نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه قرب درگهت حدمن مهجور نیست گر به لطفم گه گهی نزدیک خوانی دور نیست شمع مجلس در شب وصل تو سوزد من ز هجر چون نسوزم کاین سعادت یک شبم مقدور نیست با تو نزدیکان نمی گویند درد دوریم آری آری تندرستان را غم رنجور نیست حور می گفتم تو را خواندی سگ کوی خودم سهو کردم جان من این مردمی در حور نیست این که می سازیم بر خوان غمت با تلخ و شور جز گناه طالع ناساز و بخت شور نیست موکبت را دل چو با خود می برد ای افتاب تن چرا در سایهٔ آن رایت منصور نیست محتشم را محتشم گردان به اکسیر نظر کان گدارا چون گدایان سیم و زر منظور نیست محتشم کاشانی