محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۰: دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست هر که با من دوست باشد دشمن جان من اوست بر کدام ابرو کمان چشمم به سهو افتاده است کان پری با من به چشم و ابرو اندر گفتگوست برنخیزم از درش گر سازدم یکسان به خاک زان که جسم خاکیم پروردهٔ آن خاک کوست شوخ چشم من که دارد روی خوب و خوی بد گر ز غیرت با نظر بازان به دست آن هم نکوست از شکایتهای او دایم من دیوانه ام با دل خود در سخن اما سخن را رو در اوست گر ز دست توبه ام پیمانهٔ عشرت شکست توبه گویان دست عهدم باز در دست سبوست محتشم خودر ا خلاص از عشق می خواهم ولی چون کنم چون مرغ دل در دام آن زنجیر موست محتشم کاشانی