محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸۶: چو ناز او به میان تیغ دلستانی بست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو ناز او به میان تیغ دلستانی بست سر نیاز به فتراک بدگمانی بست به دست جور چو داد از شکست عهد عنان به یاد طاقت ما عهد هم عنانی بست به بحر هجر چو لشگر شکست کشتی جان اجل ز مرحمت احرام بادبانی بست ز پای گرگ طمع دست حرص بند گشود چو ناز او کمر سعی در شبانی بست تو از طلب به همین باش و لب مبند که یار زبان یک از پی ارنی ولن ترانی بست تو ای سوار که بردی قرار و طاقت ما بیا که دزد هوس دست پاسبانی بست به روی من تو در مرگ نیز بگشائی اگر توان در تقدیر آسمانی بست کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی شوی ز کرده پشیمان به هم توانی بست رقیب بار سکون بر در تو گو بگشا که محتشم ز میان رخت کامرانی بست محتشم کاشانی