محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۸: با من بدی امروز زاطوار تو پیداست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با من بدی امروز زاطوار تو پیداست بدگو سخنی گفته ز گفتار تو پیداست همت آئینهٔ نیر دلان صورت خوبت این صورت از آئینهٔ رخسار تو پیداست آن نکته سربسته که مستی است بیانش ز آشفتگی بستن دستار تو پیداست از خون یکی کرده ای امروز صبوحی از سرخوشی نرگس خون خوار تو پیداست ساغر زده می آئی و کیفیت مستی از بی سر و سامانی رفتار تو پیداست داری سر آزار که تهدید نهانی از جنبش لبهای شکر بار تو پیداست دزدیده بهم بر زده ای خاطر جمعی از درهمی طره طرار تو پیداست در حرف زدن محتشم از حیرت آن رو رفته است شعور تو ز اشعار تو پیداست محتشم کاشانی