محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۰: عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربائیها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربائیها نگاه آشنای یار پیش از آشنائیها ز حالت بر سر تیر اجل در رقص میرد دل نخجیر را هر نغمه زان ناوک سائیها نیاری پای کم ای دل که خواهد کرد ناز او به جنس پر بهای خود خریدار آزمائیها به جائی می رسد شخص هوس در ملک خود کامان که آنجا زا وفا به می نماید بی وفائیها در و دیوار معبدهاست از حرف ظهور او که خواهد شد به رسوائی بدل آن نارسائیها به این صورت که زادت مادر ایام دانستم که در عهد تو خواهد داد داد فتنه زائیها چو دادی محتشم وی را به خود راهی چه سودا کنون ز دست تندخوئیهاش این انگشت خائیها محتشم کاشانی