محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹: مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را گدای کوی توام همچنین مبین ما را هنوز سجدهٔ آدم نکرده بود ملک که بود گرد سجود تو بر جبین ما را گذر به تربت ما یار کمتر از همه کرد گمان بیاری او بود بیش ازین ما را به دستیاری ما ناید آن مسیح نفس اگر بود ید بیضا در آستین ما را طبیب ما که دمش پاس روح می دارد چه حکمت است که می دارد اینچنین ما را نگین خام عشق است گوهر دل و نیست به غیر حرف وفا نقش آن نگین ما را بلاگزینی ما اختیاری ما نیست خدا نداده دل عافیت گزین ما را گناه یک نفس آن مه به مجلس از ما دید که بند کرد در آن زلف عنبرین ما را ز آه ما به گمانی فتاده بود امشب که می نمود پیاپی به همنشین ما را بیار پیک نظر محتشم نهفته فرست که قاطعان طریقند در کمین ما را محتشم کاشانی