محتشم کاشانی
قصیده ها
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علیابن ابیطالب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن زبان که شود چون زبان لوح و قلم به مدح و منقبت شاه ذوالفقار علم خون آن بنان که چو در خامه آورد جنبش نخست ثبت کند مدحت امام امم خوش آن بیان که بود همچو لعل در دل سنگ در مناقب شاه نجف در آن مدغم دمی ز نخل خیالت ثمر دهد شیرین که جز به مدح شه نخل برنیاری دم به خاک رفته فرو نظم آبدار تو به اگر از آن نشود باغ منقبت خرم درین جهان به ستایش مشو ندیم کسی که در جهان دگر همینت ندیم ندم فسانه طی کن و در مدحت کریمی کوش که در کرم سگ او عار دارد از حاتم به مدح کام دهی عقد نطق بند کزو شوی به منعی بکری زمان زمان ملهم به مجلس کرم از ساقی طلب کن جام که تا ابد نکنی عرض احتیاج به جم برات خویش به مهر دهنده ای برسان که در رکوع به خواهنده می دهد خاتم حیات جو زدم زنده ای که می آید ز طفل مکتب او کار عیسی مریم به سایه اسدی رو که گرگ مردم خوار ز بیم او نتواند شدن غنیم غنم ببر به محکمه قاضی شکایت چرخ که در میانهٔ بازو کبوتر است حکم به صدق شو سگ آن آستان که محترمند سگان شیر خدا همچو آهوان حرم به دانکه در کتب آسمانی آمده است ابوالحسن همه جا بر ابوالبشر اقدم مهم خویش بود خلق را اهم مهام مرا ثنای امام امم مهم اهم رسید مطلع دیگر ز سکه خانهٔ فکر که می دود چو زر سکه دار در عالم محتشم کاشانی