محتشم کاشانی
غزل ها از رسالهٔ جلالیه
شماره ۵۸: عجب ارنگون نسازد علم سپاه هستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یزک سپاه هجران که نمود پیشدستی عجب ارنگون نسازد علم سپاه هستی ز می فراق بوئی شده آفت حضورم چه حضور ماند آن دم که رسد زمان مستی عجب است اگر نمیرم که چو شمع در گدازم ز بلند شعله وصلی که نهاده روبه پستی چه کنی امیدوارم به بقای صحبت ای گل تو که پای بر صراحی زدی و قدح شکستی چه دهی تسلی من به بشارت توقف تو که محمل عزیمت ز جفا به ناقه بستی بجز این که نقد دین را همه صرف کردم آخر تو ببین چه صرف کردم من ازین صنم پرستی به دو روزه وصلی باقی چه امید محتشم را که بریده بیم هجرش رگ جان به پیش دستی محتشم کاشانی