محتشم کاشانی
غزل ها از رسالهٔ جلالیه
شماره ۴۱: دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون می نمودم به حریفان لب خود را خندان در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم در عشرت به رخ اهل محبت بندان حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد که مگر حدت حداد کند با سندان بی حضور تو من و محتشم آنجا بودیم بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان ***** پس رفتم و این غزل به دستش دادم و اندر ره معذرت به خاک افتادم محتشم کاشانی