محتشم کاشانی
غزل ها از رسالهٔ جلالیه
شماره ۳۹: گر باز نامش میبری بیشک زبانت میبرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دانسته باش ای دل کزان نامهربانت می برم گر باز نامش می بری بی شک زبانت می برم با شاهد دلجوی غم دست وفا کن در کمر کامروز یا فردا از آن نازک میانت می برم چون از چمن نخل جوان برد به زحمت باغبان با ریشهٔ پیوند جان از وی جنانت می برم مردانه دندان سخت کن وز تیغ هجران سر مکش گر سخت جانی تا ابد زان دلستانت می برم زان میوه ارزان بها گر نگسلی پیوند خود چون تاک ازین پس یک به یک رگهای جانت می برم گر از ره بی غیرتی دیگر به آن کو می روی از اره غیرت روان پای روانت می برم شرح غم من محتشم زین پیش می گفتی به او گر باز می گوئی زبان زین ترجمانت می برم محتشم کاشانی