محتشم کاشانی
غزل ها از رسالهٔ جلالیه
شماره ۴: از همچو مرگ به گسست پیوند جسم و جان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشقت زهم برآورد یاران مهربان را از همچو مرگ به گسست پیوند جسم و جان را تا طرح هم زبانی با این و آن فکندی کردند تیز برهم صد همزبان را از لطف عام کردی در بزم خاص باهم در نیم لحظه دشمن صد ساله دوستان را جمعی که باهم اول بودند راست چون تیر در کینهٔ هم آخر کردند زه کمان را باد ستیزه برخاست وز یکدیگر جدا کرد مانند دود آتش اهل دو دودمان را شهری ز آشنایان پر بود ای یگانه بیگانه کرد عشقت از هم یگان یگان را صد دست عهد باهم دست تو از کناره شمشیر بر میان زد پیوند این و آن را ما با کسی که بودیم پیوسته بر در مهر باب النزاع کردیم آن طرفه آستان را با محتشم رفیقی طرح رقابت افکند کی ره به خاطر خود می دادم این گمان را محتشم کاشانی