بارق شفیعی
گزیده اشعار
انگیزه زندگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدان سان که روشنگر خاوران بوَد روشنی بخش روشنگران به هستی دهد تاب بالندگی به بـالندگی جنبش بی کران دلم منبع نور و تابندگی است تب و تابم انگیزهٔ زندگی است بدان سان که روشن بُدی قرن ها دل و دیدهٔ موبد موبدان چـو آذرگشسپان شرقِ کهن ز آتش فروزان بلخ جوان دلم روشن از تاب اندیشه ای است که چون شعله خیزد ز جان سخن بدان سان که مرغان آذرنهاد برآرند از نای آتش به جان نوای شررخیزِ جان آفرین اَبَر جنگلِ شعلهٔ جاودان بر آورده ام روزگاری دراز ز نای سـخن نالهٔ آتشین بدان سان که نیروی رزمندگی بجوشد چو خون در رگ زندگی به هر موج هستی دهد جان نو به هر جان نو سوز بالندگی سخن را به رگ های جان سال ها دمیدم بـسی خون ایمان نو بدان سان که غوغای آزادگان بریزد ز بن بارهٔ بندگی چو فریاد شیـرافکن زاوُلی اَبَر مردِ میدانِ تازندگی برآورده ام من به میدان شعر چکاچاک تیغ زبان دری ولیکن شنیدم ز بی باوری که خورشیـدِ روشنگر افسرده است چه مایه به بی باوری زیسته ست که گوید: نوا در نی ام مرده است مگر تا جهان است و شعر است و من نخواهد صدا در گلویم شـکست. کابل، فروردین ١٣٦١ بارق شفیعی