امام غزالی
عنوان چهارم - در معرفت آخرت
فصل هشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان که اصل عذاب القبر بشناختی که سبب وی دوستی دنیاست، بدان که این عذاب متفاوت است بعضی را بیش بود و بعضی را کم بود بر قدر آن که شهوت دنیا باشد پس عذاب آن که در همه دنیا بیشتر از یک چیز ندارد که دل در آن بسته است، نه چنان باشد که عذاب کسی که ضیاع و اسباب و بنده و ستور و جاه و حشمت و همه نعمتهای دنیا دارد و دل در همه بسته باشد بلکه اگر در این جهان کسی را خبر آورند که اسبی از آن وی بردند، عذاب و رنج بر دل وی کمتر از آن باشد که گویند ده اسب بردند و اگر همه مال وی بستانی، رنج بیشتر از آن بود که یک نیم و کمتر از آن بود که با مال به هم، زن و فرزند را به غارت برند و از ولایت معزول کنند و وی را تنها بگذارند و مرگ آن است که مال و زن و فرزند و هر چه در دنیاست همه راه غارت و وی را تنها بگذارد و معنی مرگ این بود. پس عقوبت و راحت هر کسی بر قدر گسستگی و بستگی وی به دنیا بود و آن که اسباب دنیا وی را از همه جهتی مساعدت کند و همگی خود به وی دهد، چنان که حق تعالی گفت، «ذالک بانهم استحبوا الحیوه الدنیا علی الاخره» عذاب وی سخت عظیم بود، و به عبارت از آن چنین آمد که رسول (ص) گفت، «دانی که در چه معنی فرود آمد این آیت: «فان له معیشه ضنکا» گفتند که خدای عزوجل و رسول (ص) بهتر داند گفت، «عذاب کافر در گور است که نود و نه اژدرها به وی مسلط کنند، دانی که اژدرها چه بود؟ نود و نه مار بود، هر ماری را نه سر و وی را می گزند و می لیسند و در وی می دمند تا آن روز که وی را حشر کنند» و اهل بصیرت این اژدرها را به چشم بدیده اند و احمقان بی بصیرت گویند که ما در گور وی نگاه کردیم، از این هیچ نمی بینیم، و اگر بودی، چشم ما درست است، ما نیز بدیدیمی این احمق باید که بداند که این اژدرها در ذات روح مرده است و از باطن جان وی بیرون نیست تا دیگری ببیند، بلکه این اژدرها در درون وی بود پیش از مرگ و وی غافل بود از آن و نمی دانست و باید بداند که این اژدرها مرکب است از نفس صفات وی، و عدد سرهای وی به قدر عدد آن شاخه های اخلاق مذموم وی است، و اصل طینت آن اژدرها از حب دنیاست، و آنگاه سرها از وی منشعب می شود به عدد آن اخلاق بد که از دوستی دنیا منشعب شود چون حقد و حسد و کبر و شره و مکر و خداع و عداوت و دوستی جاه و حشمت و غیر آن و اصل آن اژدرها و بسیاری سرهای وی به نور بصیرت می توان شناخت، اما مقدار عدد آن به نور نبوت توان شناخت که بر قدر عدد تخلاق مذموم محیط است و ما را عدد اخلاق معلوم نیست، پس این اژدرها، اندر میان جان کافر متمکن است و پوشیده، نه به سبب آن که جاهل است به خدای و بر رسول و بس، بل به سبب آن که همگی خویش به دنیا داده است، چنان که حق تعالی گفت، «ذالک بانهم استحبوا الحیوه الدنیا علی الاخره» و گفت، «اذهبتم طیباتکم فی حیواتکم الدنیا، واستمعتم بها» و اگر چنان بودی که این اژدرها بیرون وی بودی، چنان که مردمان پندارند، آسانتر بودی، زیرا که بودی که یک ساعت دست از وی بداشتی، لکن چون متمکن است در میان جای وی که آن خود از عین صفات وی است، از وی چگونه بگریزد؟ و چنان که کسی کنیزکی بفروشد، و آنگه عاشق آید، آن اژدرها که در میان جان وی همی گزد، هم عشق وی است که در دل وی پوشیده بود و نمی دانست تاکنون که فراز خم افتاد همچنین این نود و نه اژدرها در درون وی بود پیش از مرگ وی و وی را خبر نبود تا اکنون که زخم وی پدید آمد و چنان که عین عشق سبب راحت وی بود تا با معشوق به هم بود، همان سبب رنج گشت به وقت فراق که اگر عشق نبودی، در فراق رنج نبودی، همچنین حب دنیا و عشق وی که سبب راحت است، همان سبب عذاب شود عشق جاه، دل وی را می گزد چون اژدرهایی و عشق مال چون ماری و عشق سرای و خانه چون کژدمی و هم بر این قیاس می دان. و چنان که عاشق کنیزک که در فراق خواهد خویشتن را در آب، آتش افکند و خواهد که وی را کژدمی در گزد تا از آن درد برهد، همچنین آن که وی را در گور عذاب خواهد بود، خواهد که به دل آن رنج کژدم و مار بودی که در این جهان مردمان دانند این زخم بر تن کند و از تن بیرون کند و آن زخم بر میان جان کند و از درون کند و هیچ چشم ظاهر وی را نبیند. پس به حقیقت هر کس سبب عذاب خویش با خود می برد از اینجا و آن در اندرون ایشان است و برای این گفت مصطفی (ص) «انما هی اعمالکم ترد الیکم» گفت، «آن عقوبت بیش از آن نیست که هم از آن شما فرا پیش شما نهد» و برای این گفت حق، عزوجل، «اگر شما را علم یقین استی، خود دوزخ را می بینی «کلالو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم ثم لترونها عین الیقین» و برای این گفت، «و ان جهنم لمحیطه بالکافرین»، دوزخ به ایشان محیط است و به ایشان به هم است» و نگفت، «محیط خواهد بود.» امام غزالی