جهان ملک خاتون
در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها
شمارهٔ ۱: دردا و حسرتا که مرا کام جان برفت - و آن جان نازنین به جوان از جهان برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دردا و حسرتا که مرا کام جان برفت و آن جان نازنین به جوان از جهان برفت دل پر ز مهر روی چو ماهش بدی چه سود کاندر فراق روی وی از تن روان برفت بلبل بگو که باز نخواند میان باغ کان روی همچو گل ز در بوستان برفت ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی کآن جان نازنین ز پی کاروان برفت فریاد و ناله ام ز سر چرخ هفتمین بگذشت و اشک دیده ام از ناودان برفت سلطان بخت من به سر تخت وصل بود آخر چرا به بخت من او ناگهان برفت ای نور دیده شد ز غم تو جهان خراب کان نور دیده ام ز جهان نوجوان برفت آخر کدام حسرت و دردی که از جهان با خود ببرد و از دو جهان ناتوان برفت جهان ملک خاتون